کارگروهی
یک کار گروهی ارزشی
یک کار گروهی ارزشی با افراد مذهبی
اولین صحبت ها وکنایه ها به دوستان بالادستی تر، در مورد منافع، چرا باید منه بچه مسلمون حزب اللهی در یک کاری گروهی مذهبی و ارزشی اولین چیزی که میبینم منفعتی باشه که به من میرسه و به دیگری میرسه؟ اینکه چرا من اینقدر زحمت بکشم و ظاهرا فلانی سودشو بکنه؟ دست مزد فلانی چقدره و من چقدر؟
هیچ موقه تا الان در کارهای گروهی مذهبی که درآمد هم در اون بوده، نگران دستمزد خودم نبودم، مقایسه نکردم چرا فلانی اینقدر و من اینقدر؟ و همواره دقت کردم و سعی کردم عادل باشم که فلانی چه زحمتی میکشه و چه تخصصی داره و چه سختی هایی ...
برام خیلی عجیبه، برام اصلا قابل استدلال نیست، چرا مای بچه حزب اللهی ها اینقدر وقتی بحث مالی در کارها و منافع پیش میاد، خودمون و دوستی و اعتقادات و مسلک مون رو فراموش میکنم، مگه منو و تو برادر نیستیم؟ مگر پیشرفت این کار مذهبی باعث رضایت خدا نمیشه و به نفع همه مون نیست، مگر غیر از اینه که برادر خیر برادرش رو میخواد و منغعت رسیدن به یک نفر برای همه ست و موفقیت کار به نفع هرنفر.
بچه مسلمون بودن، بچه حزب اللهی بودن ، واقعا سخته، دوتا اسم نیستند، دوتا وزنه سنگین هستند که نمیشه به راحتی همراه خودمون یدک بکشیم؛ مسلمون بودن و حزب الهی بودن...
جدا که سخته...
چه بسا محرم که با یک نقطه..
یه نقطه کوچیک..
اما نه به اندازه کوچیکی اون نقطه..
مجرم می شه...
هرجا محرم شدید، چند برابر بیشتر سخت گیر باشید..
برای رسیدن به آرزوها باید شجاع بود
برای اعتقادات باید احترامی فراتر از هرچیز قائل بود
برای رسیدن به آرزوهای اعتقادی باید هزینه داد و نه آن هم کم
مگر کسی بزرگتر و قدرتمند تر از خدا هم هست؟ که نتوانیم به خاطر او بگذریم از چیزهایی با ارزش خیلی کمتر؟
هرچیزی قیمتی داره، وقتی پرداخت نکنی بهشون نخواهی رسید... منطق محض، منطق بی احساس
پ ن: 2.22.19.32.18.1>2.23.2>6.12.16.2>6.22.17.33.27.44.33.1 به همین خاطر
در زیارت عاشورا می خوانیم...
اللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ
و ما اعتقاد داریم به معاد، چرا که این دنیا ظرفیت عدالت مطلق را ندارد، و معتقدیم که تا قیامت پرونده افراد باز می ماند، نتیجه های دنباله دار کارهایشان را حتی بعد از مرگ بصورت خیرات و شر دریافت یکنند، حتی از این سو است که خیرات می کنیم برای رفتگان، دعای خیر میکنیم و یا دشمنی را لعن میکنیم.
و چه بد ظلمی است بنیانگذاری کردن ظلم و خیانتی، به یک معصوم، یک مذهب، یک قوم، و به یک گروه اندک که شاید در اقلیا هستند.
دامنه این موضوع آن قدر گسترده است، که دامان همه را میگیرد، مگر اینکه در بیابانی تنها زندگی کنی! مثالی است که این وبلاگ اصلا بخاطر آن ایجاد شد و چه این وبلاگ باشد یا نباشد آن ادامه دارد، بنیانگذاری آجرهایی کج که زندگی بسیاری از جوانان ها، دختر ها و پسرها را تحت تاثیر مستقیم قرار داده است و همچنان ادامه خواهد داشت، تا روزی که خدا میداند!
از شهید چمران می پرسند که تعهد برای کار در نظام اسلامی مهم تر است و یا تخصص. ایشان جواب می دهد که البته تعهد مهمتر است. اما اگر کسی تخصص انجام شغلی را نداشته باشد و آن را بپذیرد، تعهد هم ندارد.
و وقتی تعهد و تخصص نباشد، این چاه ظلمانی تر می شود، سیستم آموزشی که وقتی تو مدیرش باشی ولی کار تخصصی نشود، نیروها هم همان حداقل را ایده آل بیاموزند، وقتی هم نباشی و فرد بهتری نباشد، ( تخصص و در نتیجه تعهد را نداشته باشد) مطمئنا این دیوار تا ثریا کج خواهد رفت، آجرهایی رو سر بنده های بی گناهی میخورد و میمیرند به اقسام مختلفی چون مادی، روحی ، معنوی و .... و شاید روزی که می تواند آخرت باشد روی سر آن بی تخصص هایی که اول ظلم کردند و درست بنیان نگذاشتند، و آنان که در ادامه کار آنها را به همان شکل اشتباه پایدار نگهداشتند، می ریزد.
اساتیدی که تنها و به سختی از حداقل امکانات سیستم استفاده میکنند، انگیزش ندارند و فضا هم که ماشالله خشکه خشکه از انگیزه، برنامه ای که آنقدری که باید مرتبط نیست، زیر ساختی که نیست، پشتیبانی علمی آموزشی فنی ای که در روزمرگی آن آجرهای کج کیفیت و تعهد خود را رنگ باخته، مدیریت و پیشرفتی که نیست ... همه نامشان حق الناس است.
نمی دانم ، اما سخت دوست دارم بدانم، در آخرت این همه حق الناسی که شاید روح شان هم خبر نداشته باشد، بگویی هم قبول نکنند را چطور می خواهد خدا حساب کند، چطور حساب خواهد شد این همه سختی و مشقت ...
همین بس که خدای ما عادل مطلق است و به فرموده اش در کتاب مقدس، به هیچ کسی ظلم نخواهد شد در آن حساب کتاب...
چقدر این روزها یاد این حدیث معصوم میوفتم که نگهداشتن دین و ایمان در آخرالزمان مثل نگهداشتن ذغال گداخته در کف دست است.
مرزها باریک شده اند، کم رنگ شده اند، ارتباطات گسترده، چیزی نزدیک به نامحدود، بدون مرز، بدون محدودیت زمانی و مکانی ...
همه اینها باعث می شوند گاهی ما نیز در میان خط های قرمز شرع خود، به بهانه عرف کوتاه بیاییم... وای بر ما در آن زمان، اگر لطف خدا و یه سیلی و تلنگر فطرتمون اون موقه نباشه، بدا به حالمون ...
فکر نمی کردم، اینقدر رعایت تقوا سخت باشه، اینکه شاید اون ناز و لحن صدایی که اون خانم داره دست خودش نباشه، یا هنوز نیاموخته باشه و یا بخاطر ساختار وجودیش باشه یا ... یا ... یا
یاید اینکه اینقدر حواست به خودت باشه که اگر دیدی جدا از روال کاری و درسی و فامیلی که حدودش رو شرع مشخص کرده، دوست داری با کسی بیشتر صحبت کنی و بگی و بخندی و یا کارها رو به کمک ایشون انجام بدی، دست نگهداری و ببینی علت ش واقعا چیه...
باید اینقدر نسبت به خودمون و جنس مخالف معرفت و شناخت داشته باشیم (+) و عادلانه بتونیم رفتار و برخورد خودمون رو نقد کنیم، که اگر به قیمت هرچقدر لذت و هرچقدر موفقیت مرزهای شرع رو داشتیم رد می کردیم، قدم به عقب برداریم و برگردیم از اون راه.
خداوند تبارک و تعالی در قران می فرماید: قطعا شیطان گناهان و شهوات رو در نظر شما زیبا جلوه می دهد ...
چقدر خوبه دقت کنیم هرچیز در ظاهر زیبا، فطرتا زیبا نیست ....
سلام!
سال اول که اومدیم دانشگاه سال 86 ورودی های قبلی همه شاغل بودند و آزاد آموزش الکترونیکی ثبت نام کرده بودند که هیچی نمیخواستند جز مدرک خواجه نصیر!!
ما امکانات مون حدش رو به صفر می شد هیچی! سیستم کلاس آنلاین داغون، محتوی هیچی، پاسخ گویی استادها صفر، مدیر گروه ، کلاس ها داغون و کلی مشکل آموزش و اداری که خدا از همشون اگاهه و بنده ها ...
رفتیم صحبت
چه نامه ها که با چقدر!!! امضا ندادیم
چقدر جلسه حضوری خدمت معاونت آموزش، رئیس قسمت، رئیس دانشگاه و حراست و قسمت های مختلف که ندادیم!!
چه تلاش هایی که خودمون برای رفع مشکلاتمون نکردیم
وچه پشنهادهایی که برای کمک صددرصد رایگان و بدون ادعا ندادیم
و ...
و ...
و ...
نتیجه ها
چه نامه ها و جلسه هایی که اصلا قبول نکردند و پاسخ ندادند
چه پاسخ های بدون منطق و تخصصی که نشنیدیم
چه قول های مکتوب و شفاهی که عمل نشده دادند
چه زیر آب هایی که تکان خور و چه تعهداتی داده نشد
البته کمی سیستم بهتر شد تا سال 87 ... که قبل ورودی جدیدها سیستم امیدوار کننده شده بود که میخواد بهتر بشه و کمی محتوی امد و بعضا مدیران گروهی ...
البته کلاس انلاین پر می شدند
سال 87 هم بعد هم سراشیبی رو گرفت و حالا نرو کی برو
محتوی ها استاندارد سازی و حتی دیگر ویرایش اولیه نشد
کلاس آنلاین ها پر، سیستم جدید کلاس آنلاین که با تلاش و انتقاد سازنده ما به روز شده بود آبدیت نشد و مشکلات سیو کلاس ...
تداخل وحشتناک کلاس های حضوری و پایین بودن کیفیت برخی تا حد ....
اصلا عوض کردن سیستم کلاس آنلاین و مشکلات ابندایی سیو شدن اون ها
نبودن محتوی برای برخی دروس و خوندن هیچی بهمراه کلاس های سیو شده ترم قبل که ناقصی کم نداشت ...
مشکلات ارائه واحد و موثر نبودن خیلی مدیران گروه یا به سنگ خوردن تلاش هایشان و دلسرد شدن و حتی بعدها کنار رفتن ....
سال 88 بود که 300 و خورده ای اومدند، گفته شد حق هیچ ندارید، اجازه کتابخانه ندارید، وضع اینگونه و آنگونه است، به شکل های مختلف، برخورد های شدید، سلام کردن در سایت دانشجویی و ایمیل و آدرس وبلاگ دادن بدون هیچ گونه آموزش و توجیه قبلی ای روی گل برادرانی را دیدن و ....
کلاس ها همان، وضع تداحل کلاس های حضوری و همه پرس شدن در آخر ترم همان و همان و رفتن و کنار کشیدن عملی مدیران گروه و تنها ماندن دانشجویانی که آیندگان کشور هستند.
و برآیند این سه سال رفتن بیش از هفتاد درصد دانشجویان که بیش از 600 نفر می شوند، هزینه ای بیش از یکی دو ملیون دادن، دو سه سال عمر خرج کردن، و آخر برای دختران افسردگی و گاها شکست تحصیلی و ترک تحصیل، برای پسران سربازی و مشکلات بسیار زیاد آن که قسمت خورد شدن شخصیت و قدرت علمی اجتماعی آنهاست ...
و چه شد؟
هیچ دیدند و چشم فروبستند
نگذاشتند ببینند و به به و چه چه کردند
مقصر محض شد دانشجو و نشدن کارهایی که شدنش ذره ای تخصص و دلسوزی و وجدان میخواهد.
اگر در این بیابان کم اب و علف کسی عقل خویش در گلدان خود آباد کرده است، با تلاش بسیار زیاد خود و دلسوزی استاتید خوب و دلسوزی بوده است که در این وضعیت سیستم برای بچه ها نهایت تلاش خودشون رو کردند.
و سالی سال 89 شروع و تکرار همان داستان های قبلی به انضمام یک سفره ی جدید برای ...
آیا خداوند در قرآن نگفت به آنچه در پنهان و آشکار میکنید آگاهم؟
آیا در قرآن خیانت در امانت جرم محسوب نشده است؟ پایندی به عهد وپیمان با خداوند و مردم؟
آیا خداوند و اولیاء خداوند نگفتند که حق الله بخشیده میشود ولی حق الناس نه؟
آیا استفاده از بیت المال برای آنکه حق ش است دستور متن قرآن نیست؟ آیا وظیفه مسئول آن نیست؟
آیا به آن روز قیامتی که حساب کتاب می شود و وعده خداوند است ایمان و اعتقادی هست؟
اگر هست نمود بیرونی آن کو....
اگر اینها هستند چرا وضع بنده های خداوند این گونه است ....
پ ن: خدا عالم و شاهدست و برای تک تک حرف هایی که زدم در دادگاه عدل الهی پاسخگو خواهم بود.
پ ن*: شاید متن خالی از احساس نباشد اما دور از تعقل و واقعیت نیست.
پ ن**: این متن برای شخص خاصی نیست اما رو نوشت برای همه مسئولین حتی تا وزرات علوم دارد.
پ ن***: اگر وقت و عدل داده شود برای همه موارد مدرک و مصداق وجود دارد و یا داشته است! در محکمه عدل خداوند هم که عین آنها و واقعیت را می توان دید.
سلام
جاتون خالی امسال قسمت شد رفتیم کربلا، نجف، کاظمین، سامرا و زیارت یاران امامان معصوم و مسجد سهله و مسجد کوفه و ....
تا حالا سرزیارتی خارج از ایران نرفته بودم و در ضمن نیازی نبود برای کسی سوغاتی بخریم یا بخرم، اما این سری دلم میخواست برای یک تعدادی از دوستانم سوغاتی های نا قابلی بخرم تا دستور پیشوایان دین رو هم انجام داده باشم.
بسیار وقت می برد، انتخاب سخت بود و جنس ها مشکل دار و تهیه سوغاتی بسیار سخت ...
به جایی رسید کار که احساس خسران کردم و با خویش عهد کردم در سفرهای زیارتی انشائالله، جز آنچه خودم تخصص دارم و میدانم که سریع می توانم تهیه کنم، نکنم و بقیه هرچه ماند بجایش برایشان عبادت و دعای خیر کنم که برترین سوغاتی هاست به نظرم.
چه خوب است در این سفرهای بزرگ حواسمان باشد خسران نکنیم که بسیار گران قیمت هستند.
سلام
روزگاری است شخصیت و خود درون بعضی از اشخاض را خواسته یا ناخواسته دیده ام!
شاید خودشون یا خیلی ها فکر نکنند، که حتی در شرایطی که دارن کسی رو تهدید می کنند یا تحت فشار قرار می دهند، طرف ممکنه مطالعه شون کنه و ازشون حرف بکشه ...
امروز باز رفتم جایی که کسانی هستند که خودشون رو خدای اونجا و حتی خدای خیلی چیزا می دونند.
باز تهدید، گاه تهدیدهاشون با تندی و ناراستگویی و بی ارزش کردن هرچیزی است که به نفع من است، گاه مثل امروز با لبخند هایی که پشت شون یه عالمه تنفر و دشمنی است!
میگم میخوام این قضیه رو حلش کنیم، طوری که بعدا دوباره دهن باز نکنه و بشه اینی که الان داره میشه (قبلا مثلا حل شده بود که با نوعی خیانت در امانت باز زخم رو باز کردند! خدا شاهده ...) بعد ایشون می گن که خوب نگاه کن ( با لبخند مثلا) بالاخره اگر بعدا مشکلی پیش بیاد ( توی ذهن شون: بعدا بخوای پا روی دم ما بزاری!) همه ی انچه از اول بوده ( و حتی نبوده!!) باز میشن تا اون یکی بشه پرونده ای از همه شون و پیگیری بشه، حالا شما برو، خیالت راحت این موضوع حله دیگه!
حل؟ بعد از این همه خسارتی که به جسم و ذهن و گاه روح من زدید؟ آیا من یا خدای من از حق الناس میگذره؟
حل؟ از همین حل هایی که الان گفتید؟ یعنی برو بخشیدیم ولی دیگه کاری نکن که ما خوشمون نیاد مگرنه ....!
آیا واقعا اینقدر لذت بخش و غرور کاذب آفرینه که انسان با غرور و خودخواهی و عقده های شخصی خودش، عدالت جامعه و خدایی رو بذاره زیر پا و هرکاری دلش میخواد بکنه؟
آیا واقعا نمی بینید، نمی شنوید، فطرت شما ( تلمیح !!! به خویششون) احساس نمی کند که این بنده خدا، از خودش توی این دوسال مایه گذاشت برای همکلاسی هاش و دانشجویان، و نتیجه و نمره هاش اونایی بود که شما رو سرفراز کرد پیش خدای ( تلمیح) خودتون؟
پ ن: احساس خوبی نداشتم و ندارم نسبت به این برخورد ها، احساس نمیکنم پشت ش نیت خیری وجود داشته باشه!
پ ن: الله اعلم، خدا آگاه تر است، خدا شاهد است و آن دنیا خود خدا دو دوتا چهارتا خواهد کرد، پس شمای خواننده هم قضاوت نکنید!
پ ن: فقط بدانید و آگاه باشید که خدا به آشکار و پنهان شما آگاه است و شما باید پاسخ گوی و همنشین اعمال خود باشید.
سلام
امروز رفتم دانشگاه
اقایون
مسئولان
و دوستان
چشم در چشم من ... مستقیم و بدون هیچ ابایی می گویند، ببین قضیه رو همین جا حل کنید، میدونی که !! بره کمیته بالاخره من به نفع همکار خودم رای میدم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
به این راحتی از قدرت خود برای تهدید بنده ای که کسی جز خدا ندارد استفاده می کنی؟
به خدا اگر خدا از این امر بگذرد من نخواهم گذشت و خدا هم گفته از حق الناس نخواهد گذشت
از آن طرف آن یکی میگوید هم حق با شماست،اما اینا که نمیان همکار خودشون رو ضایع کنند، برو بگو غلط کردم و شما راست میگید تو روخدا ببخشید !!! حل شه بره
اهای، امام علی به من و امثال من گفت، بدبخت ترین افراد کسی است که از ترس مظلوم واقع شدند، خودش خودش را مظلوم کنند!
عدالت علی نیست؟ باشه نباشه؟ شما خدایید؟ باشه خدایید!
اما خدای خودتون و کثافت کاری خودتون، خدای خودتون و لجنزار خودتون، خدای خودتون و محیطی که توش قدرت پیدا کردید، خدای خودتون و جهنمی که با این مال حرام و حق خوری ظالمانه برای خودتون ساختید!!!
منم یه خدا دارم، خدای دنیا و آخرته، خدای افریننده ی من و خدای عدالته، حالا ببینم خدای کی قدرتش بیشتر، چه این دنیا چه اون دنیا
این متن در نهایت عصبانیت و نفرت از ظلم و نفاق مسئولینی نوشته می شود که یک ماه و نیم خور و خوراک و آسایش جسمی و روانی رو از من، بخاطر فعالیت های علمی که برای خیر رساندن به همکلاسی هام و دانشگاه بوده، گرفته اند.
توی این 21 سال عمر، هیچ موقه مثل این چند وقت اخیر عصبانی و ناخوش نبودم! خداشاهده!