وجدان آگاه

نوشته های یک وجدان آگاه و چشم بینا در مورد آنجه در اطراف خویش می بیند

وجدان آگاه

نوشته های یک وجدان آگاه و چشم بینا در مورد آنجه در اطراف خویش می بیند

محدودیتی که زن را نامحدود می کند

سلام


مدت هاست که مباحث اجتماعی و انسانی و روانشناسی احکام دین مون اسلام، فکر می کنم، بحث و گفت و گو می کنم و به رفتارهای افراد خیلی توجه می کنم

یکی از اون مسئله ها که برای خودم هم خیلی مهمه و دوست دارم بحث و مطالعه کردنش، حجاب است، نه تنها حجاب، بلکه اون حجاب کاملی و عمیقی که از درون و فطرت فرد شروع میشه و تا ظاهر میرسه و نمود پیدا میکنه.


بخاطر فعالیت های به نسبت زیادی که با بچه های دانشگاه داریم کم و بیش، با همکلاسی های خانم هم برخوردهای زیادی داشته ام و باهاشون کار کردم.

توی این مدت و زیادتر اخیرا، با کنار هم گذاشتن مطالعاتم، صحبت هام و دیده هام به نکات جالبی رسیدم که به خوبی دیگه برام ثابت شده در عمل،  و اینجا به یه سریش اشاره می کنم.


این متن رو هم بعنوان دیده ها و بینش خودم که تجربه اش کردم می نویسم و هیچ قضاوتی نمی کنم چون خودم رو در چنین جایگاهی نمی بینم.


مقدمه: یک سری از افراد حجاب و چادر رو یک محدودیت برای خانم ها می دونند و میگن که در کارها و روابط اجتماعی و زندگی شخصی خانم ها باعث محدودیت می شه. حتی گاها حجاب رفتاری رو هم برای خانم ها محدودیت می دونند و میگن مگر آنها حق ندارند که با هرکسی هرجوری میخوان صحبت و رفتار کنند؟ و از این گونه صحبت ها .


تا به امروز در عمل دیده م که افراد همون طوری با شما برخورد می کنند که هستند، به همون به شما اعتماد یا شک دارند که به خودشون شک دارند، و اون طوری روی شما قضاوت می کنند که خودشون هستند.  این هم خوبه هم بد!

توی رابطه هایی که در چهارچوب بی نهایت آزاد و البته کاملا مشخص داشتم، دیدم که خانم ها در مورد رفتار و صحبت های شما اون طوری برداشت می کنند که خودشون هنگام گفتن و انجامش ممکنه اون نظر و منظور رو داشته باشند!!


در این میان بهترین برخورد ها و برداشت ها و رفتار ها رو از خانم هایی دیدم که به خوبی حجاب باطن و ظاهرشون رو رعایت کرده بودند، یعنی بدین گونه که در صحبت ها و رابطه ها کاملا روی حرف و سخن هاشون کنترل دارند و همیشه خیر و نیک ترین منظورها رو دارند و به همین دلیل هم هست احتمالا که از صحبت ها و رفتارهای یه آقا سعی می کنند برداشت های خوبی داشته باشند و قضاوت نکنند.


جالب اینجاست که بانوانی که حجاب ( هردونوع ش ) رو رعایت می کنند در فعالیت های فوق برنامه ی درسی و غیره درسی خیلی راحت تر و خیلی موفق تر از خانم های دیگه شرکت می کنند و حضور موفقی دارند.

به راحتی برقراری ارتباط می کنند، کمک می کنند، کمک می گیرند و به اهداف شخصی و عمومی شون می رسند و بسیار کمتر سوء تفاهمی براشون پیش میاد.

چرا که به خوبی مرزهاشون رو مشخص کردند و روشن است و به دلیل پشتوانه ای که دارند - ایمان به خودشون - تا لب مرز میان و سالم هم بر میگردند.


اما از طرفی خانم هایی که کمتر در نگهداری حجاب هاشون کوشا هستند ( حتی از روی غفلت و ناآگاهی و عادت و ... ) یا بخاطر اعتقاد داشتن به آزادی ها - گاها نامحدود و بدوون چهار چوب - ، بیشتر در ارتباطات عمومی شون دچار مشکل می شوند و قضاوت نادرست می کنند و حتی روی آنها قضاوت نا درست میشه!!

شایدم بخاطر احساس کم بود یه نوع بزرگی است که سعی می کنند یه سری سپرهای دفاعی برای خودشون داشته باشند و اینجاست که باعث میشه که یه جورایی کمتر در روابط عمومی شون با اقایان موفق باشند و با مشکلاتی روبرو شوند یا حتی ناخوداگاه گاها برای دیگران مشکلی یا ناراحتی ای ایجاد می کنند.

این ناراحتی ها ممکنه بخاطر عدم اعتماد به دیگران - بخاطر عدم اعتماد به نفس - و یا نوعی شک به آنها - بخاطر شک به خود-  ایجاد شود، چرا که مرزهای اخلاقی و ظاهری قوی ای ندارند و همیشه ترس از این دارند که شاید کسی از آنها عبور کند و به حریم خصوصی شان وارد شود.

این نوع احساس که ایجاد میشه هم باعث میشه که عجولانه و به اشتباه در مورد دیگران قضاوت و برداشت کنند.


شاید بشه به ظاهر این ضرب المثل اشاره کرد، کافرهمه را به کیش خویش پندار!


خلاصه اینکه تا اینجا که من دیدم این محدودیت حجاب در رفتار و ظاهر خانم ها، با اینکه شاید ظاهرا محدودیت ها و زحمت هایی رو براشون داشته، اما رشد و بالندگی خاص و قشنگی رو به این افرار داده که خیلی بهتر ازدیگران می توانند روابط و افکار خودشون رو مدیریت کنند و این بیشتر به خودشون و اطرافیان شون کمک می کنه و باعث میشه در یک محیط خیلی پاک و با صفا و قشنگ و صمیمی بتوانند با آقایان زندگی کنند و هر دو به راحتی به اهداف خیرشان برسند.


انشاءالله شناخت نسبت که حقیقت حجاب های چندگانه در ما مردان و خانم ها ایجاد بشه، تا همگی بتونیم توی یه محیط پاک و با صفا و صمیمی، به زندگی اجتماعی و دینی مون برسیم.


خودی یا غیر خودی

سلام


همین طور که می دونید امروز 13 آبان و روز دانش آموزش و روز مبارزه با استکبار جهانی و روز تسخیر لانه ی جاسوسی بود.


من و منصور کیایی و سید مهدی دزفولی قرار گذاشتیم تا باهم از دروازه دولت باهم توی این مراسم شرکت کنیم.

رفتیم سرقرار و تا میدان هفت تیر پیاده رفتیم بالا و بعدش برگشتیم پایین، این وسط چشم های وجدان آگاه، بی طرفانه قضیه ها رو دید و حالا میخوام یه کوچولو در موردش بنویسم!


در درجه ی اول خیلی متاسف هستم که تلاش های دشمنان ایران و اسلام خیلی بی نتیجه نبوده و در حد کمی تونستند وحدت و یکپارچگی کشور عزیز رو بهم بزنند و این خیلی بده.


مثلا ناراحت شدم وقتی یک گروه نسبتا شلوغی داشتند شعار مرگ برآمریکا و اسرائیل و شعار " تفرقه جدایی سلاح آمریکایی" میدادند و یکی از هم وطن ها گفت : اینا ایرانی نیستند !!!! اصلا متوجه نشدم این حرف یعنی چی آخه، یکی از دوستان همراه هم به شوخی گفت، یعنی اینا لبنانی ها و فلسطینی ها هستن، الانم میرن بهشون نهار میدن و میرن کشورخودشون خونشون! خندیدیم و از کنارش گذشتیم.


از طرف دیگه هم و البته به نظر من شکلیک بی دلیل و غیرلازم تیرهای مشقی به هوا بود که بی خودی شلوغ بازی ایجاد می کرد و میشه این رو حذف کرد از کارهای سطح شهر تا یکم محیط خود به خود آروم تر باشه!!


از طرفی به ذهنم اومد که بگیم به گازهای اشک آور و اینا عطر و گلاب زمیمه کنند تا وقتی درشهر ازش استفاده میشه خوب بود باشه و محیط رو یکم روحانی کنه، تا حداقل خودی ها خیلی ناراحت نشوند!!


از طرفی هی این ور اون ور میدان هفت تیر گفتوگوی تمدن ها صورت می گرفت و بعدش برای اینگه خیلی گفتوگو طول نکشه با مهربونی هرچه تمام تر دیگران رو از اطراف دور می کردند وبی خودی زیادی مهربونی صورت می گرفت و این خاره شاخه گل هایی که دست اون هم وطن ها بود، بی خودی کسانی که تقریبا رد می شدند و می آزرد که به نظر من خوب نبود و باعث ناراحتیم شد.

البته خودم اگر بهره ای میبردم شاید خیلی ناراحت نمی شدم، فوقش یکم لبخند میزدیم با بچه ها دور هم، ولی خوب، یکم باید توی برخورد محترمانه تر بود!!!! حتی وقتی موضوع گفتگوی تمدنی است!


همچنین اولین قسمتی که ما وارد میدان دشم من دوربینم دستم بود و گرفته بودم پایین همین طوری، یهویی اقایی اومد و مکررا ازم کارت شناسایی خواست، منم میگم که از چیز خاصی عکس نگردفتم، بعدم مگه چیه که عکس بگیرم، همراه شون فرمود، از کجا معلوم سوء استفاده نشه و نره روی اینترنت، خندیدم و هنوز دارم می خندم که نذاشتند من فیلم بردارم و حالا فریندفید پر از فیلم هایی ضد آنها شده در حالی که من هم میتونستم فیلم هایی در رابطه با کارهای غیره منطقی آنها شیر کنم!!!

باید یادبگیرند که وقتی در جایی قدرت ندارند قدرت خود را در آن افزای دهند، چون وقتی کسی قبلا قدرتمند شده که نمیشه با این کارها قدرتش رو کم کرد!!!


تازه بهتره که یکم در مورد نوع برخوردها با مجموع مردم صحبت بشه با دوستان تا مثل یه سری شون، خیلی با ادب و بانزاکت وظیفه و کار مهم شون رو انجام بدن  و بی خودی خرابش ننکند و ازش کار و خودشون و دیگران رو کم نکنند.

واقعا برخود بعضی هاشون خیلی خوب بود.


منطقی است که این جمع که اینقدر با این لباس فرم ها احساس قدرت می کنند رو دعوت کنند تا با سلاح های نرم هم دست و پنجه نرم کنند و یاد بگیرند قدرت های نرم، قوی تر از قدرت هاس سخت هستند.


هدف متن بیان یه سری نکات خیلی مهم بود و اینکه خودی و غیر خودی نداریم، باید همه یاد بگیرند انسان هستیم، و به حق و حقوق  و احترام دیگران احترام بگذارند.


امیدوارم اتفاقی توی کشور بیوفته تا این تفرقه و جدایی مردم حل بشه و باز یه کشور قشنگ و یکپارچه و موحد داشته باشیم.





موضوع مهم و حیاتی شناخت ...

سلام علیکم


اول از همه چیز خدا رو شکر می کنم که دوتا چشم بهم داد با یه عقل تا هرچیزی که شنیدم رو به تنهایی باور نکنم و دنبال پیدا کردن چیزی باشم که به حقیقت نزدیک تره.


از یه جمله شروع می کنم:

برای دوست داشتن بعضی ها باید اون ها رو  شناخت و بعضی ها رو کمتر !

این دوست داشتند رو دوست مداری و دوست دانستن در نظر بگیرید اینجا.


قبلا ها توی ذهنم بود که چطوری میشه که یه نفر میگن چقدر تجربه داره و پخته شده، یا چطوری مثلا میشه افراد رو شناخت ... پاسخ: با قیمت هایی از جمله گذر عمر و رابطه های مختلف گوناگون و گسترده ...


روزگاری است که توی ریز و درشت رابطه هام دنبال این هستم که از شخصیت ها شناخت پیدا کنم و در اصل بیشتر خودم رو بشناسم، چون وقتی آدم خودش و حق و حقوق و اخلاقش رو بشناسه و با شناخت جلو بره مشکل چندانی نخواهد داشت.


یکی از موضوع هایی که باید در شناخت در نظر گرفت رفتار طرف مقابل با نزدیکان و خانواده ی خودشه و سپس دوستان و کسانی که باهاشون در ارتباطه، هست، چراکه چه بخواد و چه نخواد شخصیت و جوهره ی وجودی خودش رو نشون میده.


یک نوع شناخت دیگه هم هست که از افرادی خارج از رده ی سنی خود آدم هست، مثل افرادی که در جامعه و دانشگاه و ... باهاشون بر خورد می کنه، برای شناخت این افراد بهترین و دردست ترین راه تمرکز و دقت روی رفتار و کردارشون با ارباب رجوع و همکارنشون هست.


البته یه نکته ای رو دقت داشته باشید بهش: به قول پدرم، ادم هرچقدر کمتر بدونه راحت تره

اره راحت تره، باور نمی کردم تا وقتی که خوب تجربه ش کردم، آدم وقتی بدونه، ذهنش درگیر میشه، خودش درگیر میشه و شاید گاها شرایط براش سخت بشه و کلی چیزه دیگه!

توجه: این ندانستن و راحتی مساوی با جهل و نادانی و بی خبری نیست.


حالا برگردیم سرصحبت خودمون، چگونگی و کیفیت شناخت افراد.

طبق اولین جمله ای که گفتم، گاها آدم وقتی با دقت به اون چیزایی که گفتم مقداری، فردی رو میشناسه، سه حالت بهش دست میده، اینکه بیشتر بهش علاقه پیدا می کنه و از شخصیت ش خوشش میاد، یا اینکه نصبت بهش احساس ناخوشایندی پیدا می کنه و یا اینکه میبینه واقعا طرف همونی هست که هست و بیشتر و کمتر نمیشه انتظار داشت ازش و فرق چندانی توی احساس، نسبت به فرد، ایجاد نمیشه.


اما اینجا مسئله ی ای که مهمه، احساس نیست، بلکه شناخته که پایه ی رابطه ها و دوستی ها قرار خواهد گرفت و در عین حال بدنه ی آنها رو ایجاد می کنه و ضمانت کننده ی آینده است ...


در درجه اول میشه افراد رو با میزان رازداری، ایمان و اعتقاد قلبی شون و میزانی که خالصانه مایه میذارن شناخت، که در این مورد افراد با توجه به ظرفیت هاشون !! می تونند حتی تا مدت طولانی غیر از آنچه هستند، خود را نشان دهند، اما عمومی ترین راه ها همینه.


بعدش میشه با نزدیک شدن در دوستی و روابط، شخصیت واقعی فرد رو بدون پرده تر دید و اون رو شناخت.


یکی دیگه از راه ها، قرار دادن اون فرد، یا بررسی کردن اخلاق و رفتار فرد، در زمانی است که در شرایط و موقعیت خاصی قرار گرفته، به قدرت یا اعتباری دست پیدا کرده یا حتی موفقیت شخصی ای کسب کرده، این یکی از بهترین راه های شناخت هست که طبیعتا اگر مرحله قبل رو نگذرونده باشید، شاید این مراحل رو نتونید از نزدیک ببینید.

در این شرایط شخص کاملا ذهن ش خارج از این حیطه است که ممکنه کسی دنبال شناخت ش باشه و بخاطر رسیدن به مقام یا قدرت بیشتر، یا تخلیه ی روانی خود یا هرچیزه دیگه، آنچه که درون خودش هست رو نشون میده، حتی شخصیت بزرگ و بلند نظر افراد رو میشه در چنین شرایطی به وضوح دید.


اما در مورد شناخت افراد خارج از محیط دوستی و در محیط اجتماعی و اداری.

گاها پیش میاد که انسان از رفتار خیلی بد و زننده ی افرادی در اجتماع و اداره های مختلف و محیط های آموزش ناراحت و عصبانی میشه، وحتی به راحتی دروغ گویی و سیاست بازی که نوعی دروغ گویی ناپاک هست رو در بین آنها میبینه.


اینجاست که باز با توجه به نکاتی که گفتم میشه این افراد رو مقداری شناخت...چطوری؟ الان میگم

مثلا دید که نه تنها شما، بلکه با دیگران و حتی افرادی سطح بالاتر از شما هم چنین برخوردی می کنند، خوب این نشون میده که شخصیت فرد اون طوری هست و یا میخواد اون طوری باشه و...

یا مثلا دید که وقتی طرف با یکی از بالادستی های خودش در ارتباطه همچنان به دروغ گویی کوچک و بزرگ و عدم راست گویی خودش و چابلوسی ادامه میده ...

یا اینکه این رفتار بد و زننده ش با همکاران خودش و حتی فرزندان خودش هم هست، حتی ممکنه طرف همون طور اشک همکار خودش رو در بیاره، یا نوعی تنگ نظر باشه و بخواد نقش وزیری رو بازی کنه که شاه بخشیده و اون نمی بخشه

مثلا میشه دید که طرف از خدا و خوردن چوب بی صدای خدا برای همکارش بگه، درحالی که شما می خوای همون لحظه همون رو به خودش بگی

یا از نظرهای مثبت، اینکه ببینید واقعا طرف صادقانه داره باهاتون رفتار می کنه و بخاطر شخصیت شماست نه شخص حقوقی شما

و خلاصه کلی چیزه دیگه، که میتونه باعث بشه روی فرد شناخت پیدا کرد


این اصولی که بیان کردم بر پایه ی مقایسه فرد با خودش هست، که یک مقداری شاید وقت زیادی رو بطلبه، اما شناخت خوبی رو به انسان میده که می تونه باهاش تجربه های کوچیک و بزرگی رو در رابطه اش با دیگران، کسب کنه


بخاطر همین هم هست که خدا و اولیاء ش میگن، من عرفه نفس فقد عرفه ربه، هرکسی خودش رو شناخت، پروردگار خودش رو شناخته، چونکه، وقتی انسان بتونه از خودش خارج بشه و از بیرون ( مثل شناخت دیگران که از بیرون خودشون هست) خودش رو بشناسه، نشان از این داره که فرد شخصیت و حقیقت وجودی خودش رو شناخته، و آن حقیقت وجودی هرکس، چیزی نیست جز رب و پروردگار خودش.



امیدوارم ابتدا به خوبی بتونیم خودمون رو بشناسیم تا بعد از آن در شناخت دیگران دچار خود بزرگ بینی و غرور و تکبر و حسد نشیم و خودمون رو در جایگاه قضاوت و حکم دادن قرار ندیم که این تنها کار خدای بزرگ و تواناست.


خدایا شکرت که، اینقدر بهم قدرت دادی که بتونم چند خطی درباره ی چیزی که خودت بهم دادی بنویسم و کسب ش کنم.


خدایا خودت کمک کنه که دچار چیزهایی نشیم که ما رو از شناخت های واقعی باز بداره.

خدایا شکرت، خدایا شکرت، صبر بده، کمک کن در نماز پایدار و قائم باشیم و به راه راست هدایت مون کن تا خوب خودمون و خودت و بنده هات رو بشناسیم.


4.36.22.1>3.12.17.3>6.16.37.33.23.13.2>7.44.23.26.22.15.24.28.13.2>

2.13.37.44.22.17.3>3.32.17.34.14.22.13.12.16.2>8.32.1>3.16.37.44.26.12.16.2

>4.22.12.16.1>8.32.1>7.44.23.26.22.15.24.28.13.2>2.14.14.24.34.14.2

>6.3>9.42.16.12.16.24.3>6.3>.....>2.26.33.1!